کاوه سنابادی | شهرآرانیوز؛ دریای پارس، خلیج فارس، شاخاب پارس و از این دست، همگی نامهای یک خلیج تاریخی ایرانی اند. یک آبراهه که از مهمترین و راهبردیترین مناطق جهان از دید سیاسی و نظامی و بازرگانی است و سومین خلیج بزرگ دنیا به شمار میرود. این دریا که از دید زمین شناسی پیشینه اش نیم میلیون سال است، سه قاره آسیا و آفریقا و اروپا را به هم پیوند میدهد.
در منابع تاریخی از سدههای پیش از میلاد مسیح تا امروز، دریای نام برده همواره با واژه پارس یا فارس یا کلماتی هم ردیف آن ثبت شده است و در زمانها و زبانهای گوناگون و در صدها منبع اروپایی و عربی اعم از عهدنامه و کتاب و نقشه جغرافیایی، همین هویت تداوم داشته است. برای نمونه، متون عربی زبان «بحر فارس» را به کار بسته اند و انگلیسی زبانها «پرشین گُلف». اما از دهه سی خورشیدی، جریانهای افراطی کشورهای عربی واکنشهایی برای نادیده گرفتن حقیقت نشان دادند و با گسترش جریان نژادپرستانه پان عربیسم که سردمدارش رهبر یکی از این کشورها بود، کم کم به شکل رسمی دست به جعل و تحریفی بزرگ زدند.
اینجا بود که کشورهای عربی رسما نام جعلی خلیج ع. ر. ب. ی. را به کار بردند، در حالی که پیش از آن حتی آن رهبر ناسیونالیست مصری در مقالات و سخنرانی هایش از خلیج فارس گفته بود. بااین همه، حقیقت منطبق بر واقعیت فراتر و روشنتر از آن بود که زیر سایه پولهای نفتی محو شود! مناسبات جهانی و نهادهایی، چون سازمان ملل متحد به رغم پولهای کلانی که دروغ پردازان خرج میکردند و میکنند، همچنان رسما این دریا را خلیج فارس میدانند و میخوانند و در زبانهای گوناگون معادلهای آن را به کار میبرند.
البته گاهی در اظهارنظرها و نامه نگاریهای غیررسمی بر اثر شیطنت یا عوامل دیگر تنها واژه خلیج و برابرهای آن به کار میرود و میکوشند نادیده بگیرند که کشورهای عربی نیز تا پیش از دهه ۱۹۶۰ میلادی، ترکیب «الخلیج الفارسی» را برای امور و نامه نگاریهای رسمی استفاده میکردند. باری، از سال ۱۳۸۴ خورشیدی، در پی کوششهای ایران دوستان برای مقابله با شیطنتها و وارونه جلوه دادن ها، دهم اردیبهشت «روز ملی خلیج فارس» نام گذاری و وارد گاهشمار رسمی ایران شد. در کنار این اقدام، سرمایه گذاریها و پشتیبانیهای دولت و بخش خصوصی نیز میتواند تأثیری مضاعف بر نگهبانی از نام و هویت دریای پارس به مثابه یک میراث نیاکانی ما ایرانیان بگذارد.
این حمایت وظیفهای است بر دوش هر ایرانی به اندازه توان و سهم خود و شاعران کشور نیز در جایگاه طبقه نخبه و خواص، همتی دوچندان را میباید به خرج دهند. در سطرهای زیر، نگاهی گذرا خواهیم انداخت به ادای دین برخی شاعران معاصر به خلیج فارس یا دریای پارسِ ایران.
شادروان منوچهر آتشی یکی از سرایندگانی است که بارها نام تاریخی و همیشگی این آبراهه را در شعرهایش آورده است. زاده شدن آتشی در شهر ساحلی دشتستان - واقع در ساحل خلیج فارس – نباید در این باره بی تأثیر باشد. او در شعری به نام «عشق یعنی» که بریدهای از آن را در ادامه میتوانید بخوانید، این گونه از دریای ایرانی یاد میکند:
اینک ترا
پهلوی شکل گربه جغرافیای ایران
خواهم گذاشت
پهلوی جسم ایران
تا بوی کوه و دشت بگیری
بوی خلیج فارس و دریاچه بزرگ خزر [..]
زنده یاد ایرج شمسی زاده، متخلص به «ایرجو»، دیگر شاعر جنوبی هم برای آبراهه تاریخی ما سروده است. او از محلی سرایان برجسته جنوب کشور شمرده میشود و در یک شهر ساحلی مشرف به خلیج فارس نیز به دنیا آمده است: بندر گناوه. ایرجو در قصیده «حماسه خلیج فارس» که به منوچهر آتشی تقدیم کرده است، میگوید:
جانم فدای آب و هوای خلیج فارس
خونم نثار لطف و صفای خلیج فارس
نور جهان مشرق و مغرب به گیتی است
زان شعله رها به فضای خلیج فارس
در آتشی که خفته نهان در میان آب
روشن بود زمین ز ضیای خلیج فارس
این شاهراه جاده ابریشم است خود
تاریخ عالم است گوای خلیج فارس
محصول عطر و کندرِ هند است یا حجاز؟
بار جهاز سوی کجای خلیج فارس
[..]وز بهر چند قطره طلای سیاه آن
شاهان عالمند گدای خلیج فارس
صدگونه گونه ماهی و خرچنگ و میگواند
فی الجمله جزء مائدههای خلیج فارس
حرّا درخت معجره، جنگل در آب شور
این خود شگفت بین ز گیای خلیج فارس
بر ساحل بنادر عالم ز شرق و غرب
رقصند جاشوان به نوای خلیج فارس
عاج و طلا و نقره، عقیق و زمردند
هر سنگریزهای ست عطای خلیج فارس
سرمایه هاست خفته در این آب نقره فام
از گنجهای بیش بهای خلیج فارس
[..]گر ننگ نقشهای بکشیدند زین دیار
آن دشمنان هرزه درای خلیج فارس
ما را مسلم است که نامش فنا شود
آن کس که خواست محو و فنای خلیج فارس
خواند مرا به رفتن پیکار دشمنان
هر دم به گوش هوش ندای خلیج فارس
گوید مرا رسید کنون وقت رستخیز
خواهی اگر تو نیز بقای خلیج فارس
صد ماجرا دفیله رَوَد پیش چشم من.
چون نیک بنگرم به قفای خلیج فارس
سومر، اکِد، سلوکیه، کلدانیان چه شد؟
بابل، که بود جزء بنای خلیج فارس
کمبوجیه ست و لشکر او بهر فتح مصر؟
از جمع ناوگان قوای خلیج فارس
یا ناوِ داریوش نخستین به سوی هند
افتاده ره به صبح و مسای خلیج فارس؟
منشور کورش است که در ارض رافدین
گردید عیان چو شیربهای خلیج فارس
یا حکم داریوش کبیر است در سوئز؟
تأسیس تنگه زیر لوای خلیج فارس
وز اردشیر اوّل و نرسی خبر دهد
«زند آفریک*» تخت کیای خلیج فارس
ز آن پس قوای خسرو اوّل حبش شکست
عُمّان، یمن، به زیر ولای خلیج فارس
زان دم که هرمزان علم فتح برفراشت
بر اوج تنگه نام رسای خلیج فارس
تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی آنِ ماست
تک تک جزیرههای ورای خلیج فارس
جمعی ز عاشقان وطن گفته اند نیز
این قول قرن را به صدای خلیج فارس
بحرین، یگانه لولوء تاجِ شهنشهان
ما راست عاقبت به خدای خلیج فارس
[..]
دیروز نیز میرمهنای بندری
افکند خارجی به قفای خلیج فارس
دلواری آن رئیس علی شیر تنگسیر
انداخت انگلیس به پای خلیج فارس
تا دل زند به دریا، تا جان فدا کند
هر آشنا برای شنای خلیج فارس
سبزست، سبز، سبزترین سبز، سبز، سبز
هر موج آبهای رهای خلیج فارس
[..]
اما اگر پا را فراتر از مرزهای سیاسی امروزی بگذاریم و به دیگر سرزمینهایی برسیم که پارههای جدامانده از ایران فرهنگی اند، تجلی مهر ایران را در شهروندان پارسی گوی آن خواهیم دید. روان شاد مؤمن قناعت، شاعر تاجیک، یکی از این عاشقان ایران است که گفته شده در همراهی با هیئت میانجی میان ایران و عراق در کشور کویت – در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله صدام علیه ایران – و در برابر بهت شیوخ، درخواست آنها برای شعرخوانی را این گونه پاسخ داده است:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر از شیراز میآید چو سیم فارسی
دُر از این دریا نمیجویم چو دور افتاده است
از تگ دریا ته چشم یتیم پارسی
میرسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با بند قدیم پارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
سیدعلی میرباذل، متخلّص به «منصور»، غزل سرای پیشکسوت و از شاعران مذهبی متولد شمال کشور است. او در شعر «نصف النهار بیداری» که در ادامه میبینید، دلبستگی به میهنش را این گونه نشان داده است:
نامت را آواز میدهم
موجها به تماشای آسمان میایستندای استواری هر چه استواری
نصف النهار بیداری!
از عصمت خزر
از جنگل شهامت و غیرت
با مردان جنگلی میآیم
از قلههای سرکش البرز
تا سرزمین شروه، شهادت
تا شرجی ستاره و آتش
هر صبحدم
سجاده میگشایم
از خزر تا خلیج فارس
از دیگر شاعران امروز که برای دریای پارس سروده، عطیه پژمان است با این شعر:
حتی اگر ازل، ابد و روز، شب شود
امکان پذیر نیست که سرکه رطب شود
از بمبهای هستهای ات هم کمک بگیر
شاید که اصل بی نسبت بانسب شود
دیوانگی ست اینکه شما فکر میکنید
این چاههای نفت براتان لقب شود
این سرفهها نشانه یک مرگ حتمی اند
از آن زمان بترس که این سرفه تب شود
با ضربههای موشک خود دف بزن مرا
بگذار ساحت غزلم پرطرب شود
از یک پشیز میهنمان دل نمیکنیم
حتی اگر که حب وطن مستحب شود
از شرم، رودهای زمین خشک میشوند
یک روز اگر خلیج، خلیج عرب شود!
همچنین شعر زیر از نغمه مستشار نظامی که از این قرار است:
شمردم دانه دانه برفهای آن زمستان را
که بشماریم روزی غنچه هایت در بهاران را
کمانم مرزهای آرزوها را نمییابد
مگر مانند آرش تیر دل راهی کند جان را
کسی که عاشق خاک تو باشد خوب میداند
که دنیا میشناسد با خلیج فارس، ایران را
هزاران ریشه در این خاک باقی ماند و میماند
اگر چه باد پاییزی بیندازد درختان را
بپوشان خاک را با ابرهای آسمان رنگت
بنوشان بر کویر خشک دلها طعم ایمان را
لبان روزه دارم را به چشمان تو میدوزم
به شوق ربنا پر کن نگاه خشک لیوان را
اگر چه مثل شاعرهای دیگر سفره ام خالی ست
به لبخند تو قاتق میکنم این لقمه نان را
* زند آفریک. شاه ZAND.AFRIG.SHAH بندری باستانی در آفریقا